معنی گود کردن - جستجوی لغت در جدول جو
گود کردن
(سَ بَ اَ دَ)
کندن. چال کردن
ادامه...
کندن. چال کردن
لغت نامه دهخدا
گود کردن
عمیق کردن ژرف کردن
ادامه...
عمیق کردن ژرف کردن
تصویر گود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر گرد کردن
گرد کردن
گَرد کَردَن
گرد و خاک برپا کردن، برانگیختن گرد و غبار
ادامه...
گرد و خاک برپا کردن، برانگیختن گرد و غبار
فرهنگ فارسی عمید
تصویر گرد کردن
گرد کردن
گِرد کَردَن
کنایه از جمع کردن، فراهم آوردن، گلوله کردن، مدور ساختن
ادامه...
کنایه از جمع کردن، فراهم آوردن، گلوله کردن، مدور ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر سود کردن
سود کردن
بهره بردن نفع کردن منفعت کردن
ادامه...
بهره بردن نفع کردن منفعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گرد کردن
گرد کردن
فراهم آوردن، جمع کردن
ادامه...
فراهم آوردن، جمع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گور کردن
دفن کردن مرده را: نصر سیار برو اصل عمرو نماز کرده اندر سراپرده خویش گور کردش. یا به گور کردن، دفن کردن
ادامه...
دفن کردن مرده را: نصر سیار برو اصل عمرو نماز کرده اندر سراپرده خویش گور کردش. یا به گور کردن، دفن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گوش کردن
گوش کردن
شنودن، استماع، شنیدن
ادامه...
شنودن، استماع، شنیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گول کردن
گول زدن، یا خود (خویش) را گول کردن، خود را نادان نشان دادن: گول بس کن خویش را غره مشو، آفتابی را رها کن ذره شو، (مثنوی)
ادامه...
گول زدن، یا خود (خویش) را گول کردن، خود را نادان نشان دادن: گول بس کن خویش را غره مشو، آفتابی را رها کن ذره شو، (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گند کردن
گند کردن
بوی بد دادن
ادامه...
بوی بد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گرد کردن
گرد کردن
((گِ کَ دَ))
جمع کردن، فراهم آوردن، سر راست کردن، روند کردن
ادامه...
جمع کردن، فراهم آوردن، سر راست کردن، روُند کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویر گوش کردن
گوش کردن
((کَ دَ))
شنیدن، توجه کردن، پذیرفتن
ادامه...
شنیدن، توجه کردن، پذیرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویر گوا کردن
گوا کردن
((گُ. کَ دَ))
شاهد گرفتن، به شهادت خواستن
ادامه...
شاهد گرفتن، به شهادت خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
للتّدخين
ادامه...
لِلتَّدْخِينَ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویر دود کردن
دود کردن
Smoke
ادامه...
Smoke
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
fumer
ادامه...
fumer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
курить
ادامه...
курить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
לעשן
ادامه...
לעשן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
تمباکو نوشی کرنا
ادامه...
تمباکو نوشی کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
ধূমপান করা
ادامه...
ধূমপান করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
สูบบุหรี่
ادامه...
สูบบุหรี่
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
kuvuta sigara
ادامه...
kuvuta sigara
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
sigara içmek
ادامه...
sigara içmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
담배 피우다
ادامه...
담배 피우다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
煙草を吸う
ادامه...
煙草を吸う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
merokok
ادامه...
merokok
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
धूम्रपान करना
ادامه...
धूम्रपान करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
rauchen
ادامه...
rauchen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
roken
ادامه...
roken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
fumar
ادامه...
fumar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
fumare
ادامه...
fumare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
fumar
ادامه...
fumar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
吸烟
ادامه...
吸烟
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
курити
ادامه...
курити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر دود کردن
دود کردن
دود کَردَن
palić
ادامه...
palić
دیکشنری فارسی به لهستانی